میان ستاره ای با نام انگلیسی (Interstellar) فیلمی حماسی و علمی-تخیلی به کارگردانی کریستوفر نولان کارگردان مشهور انگلیسی است.
از ستارگان این فیلم می توان به متیو مک کانهی، آن هاتاوی، جسیکا چستین، بیل اروین، الن برستین، مت دیمون و مایکل کین اشاره کرد.
فیلمنامه نویسی میان ستاره ای بر عهده برادران نولان (کریستوفر و جاناتان) بوده که در واقع از فیلمنامه ای که جاناتان در سال 2007 تهیه کرده الهام گرفته شده است و فیلمبرداری آن توسط دوربین های 35 میلیمتری و آی مکس 70 میلی متری انجام شده است.
- درجه فیلم: PG-13
ژانر: علمی-تخیلی و حماسی
تاریخ اکران: 26 اکتبر 2014
استودیو: وارنر بروس – پارامونت - زمان فیلم: 169 دقیقه
خلاصه داستان فیلم میان ستاره ای
این فیلم آینده ای پسا رستاخیزی را نمایش می دهد که در آن بشریت در تکاپوی بقا است و داستان گروهی از فضانوردان را روایت می کند که در جستجوی خانه جدیدی برای بشریت، از یک کرم چاله عبور کرده و حقیقت سیاره های جدید را می پویند …
داستان کامل فیلم میانستارهای
خطر اسپویل و لو رفتن داستان:
در سال 2067 وزش طوفان هایی از گرد و غبار بقای بشریت را تهدید می کند. ذرت آخرین محصول قابل کشت و برداشت است و در یک چنین وضعیتی جوامع به سمت تفکر پسا حقیقت روی آورده اند به طوری که در آن به نسل های جوان آموزش داده می شود ایده هایی مانند ماموریت های آپولو جعلی بوده است.
جوزف کوپر (با بازی متیو مک کانهی) مهندس و خلبان سابق ناسا که در حال حاضر یک کشاورز است به همراه پدر همسرش دونالد، پسر 15 ساله اش تام و دختر 10 ساله اش مورفی زندگی می کند.
پس از یک طوفان الگوهای عجیب از گرد و خاک در اتاق خواب مورفی ظاهر می شود. مورفی ناهنجاری را به یک شبح نسبت می دهد اما کوپر که به ظاهر توجیه مورفی را نپذیرفته در نهایت استنباط می کند که الگوها ناشی از تغییرات گرانش بوده و در واقع یک کد باینری است که به مختصات جغرافیایی اشاره می کند.
کوپر در می یابد که مختصات در نزدیکی محل سکونتش است و با سفر به آن جا به تأسیسات مخفی ناسا می رسد.
پروفسور جان
مسئول تأسیسات شخصی به نام پروفسور جان برند است، پروفسور برند اظهار می کند که ناهنجاری های گرانشی در مکان دیگری هم اتفاق افتاده است و 48 سال قبل موجوداتی ناشناخته کرم چاله ای در نزدیکی زحل قرار داده اند. کرم چاله در واقع مسیری را به سمت کهکشانی دور دست با دوازده جهان قابل سکونت در نزدیکی یک سیاه چاله به نام گارگنچوا باز کرده است.
ناسا در گذشته از طریق این کرم چاله دوازده داوطلب برای بررسی جداگانه سیارات عبور داده و اکنون گزارش هایی از آن ها دریافت کرده است، فضانوردان میلر، ادموندز و من نتایج مثبت گزارش داده اند (یعنی این که سیاره مورد بررسی قابل سکونت است).
بر اساس داده های آن ها، پروفسور برند دو برنامه برای اطمینان از بقای بشریت تهیه می کند که شامل برنامه A و برنامه B است. برنامه A شامل توسعه یک تئوری نیروی گرانشی محرکه برای خروج جمعی انسان ها به سوی سیاره ای دیگر است و برنامه B شامل پرتاب فضاپیمایی با حمل 5000 جنین انسان منجمد به منظور رشد در سیاره قابل سکونت می باشد.
کوپر به عنوان خلبان فضاپیمای کنترلی در نظر گرفته می شود و مأموریت این فضاپیما عبور از کرم چاله و بررسی داده های ارسالی هر سه فضانورد است.
خدمه فضاپیما شامل دانشمندان دکتر آملیا برند، دختر پروفسور برند (با بازی آن هاتاوی)، دکتر رومیلی، دکتر دویل و روبات های تارس و کیس است.
قبل از عزیمت، کوپر ساعت مچی خود را به مورفی (که از رفتن کوپر بسیار مضطرب است) می دهد تا زمان نسبی را هنگام بازگشتش مقایسه کند.
سیاه چاله و نیروی گرانشی
پس از گذر فضاپیما از کرم چاله، فضانوردان برای بررسی اولین سیاره (سیاره میلر) اعزام می شوند. در این مأموریت کوپر، دویل و برند توسط یک فضاپیمای کوچک بر اقیانوسی فرود آمده و ضایعات فضاپیمای میلر را می یابند و متوجه می شوند میلر مرده است و گزارش های او مبنی بر قابل سکونت بودن سیاره به اشتباه ارسال می شده است.
یک موج آبی عظیم (که توسط جزر و مد ایجاد شده) دویل را می کشد و بازگشت به فضاپیمای اصلی را به تأخیر می اندازد.
با توجه به نزدیکی سیاه چاله و نیروی گرانشی زمان به شدت کاهش می یابد و حضور کوتاه آن ها در سیاره 23 سال زمان می برد، رومیلی اکنون کمی پیر شده و در این مدت به بررسی سیاه چاله مشغول بوده است.
بعد از بازگشت به فضاپیما همگی درباره این که در این شرایط چه اقدامی باید انجام دهند به مشورت می پردازند، سیاره دانشمند ادموندز از نظر مسافت نزدیک تر است در حالی که دانشمند من هم داده های مثبتی ارسال کرده و احتمال بیشتری برای موفقیت وجود دارد. کوپر تصمیم می گیرد از سوخت باقی مانده فضاپیما برای رسیدن به سیاره من استفاده کند.
پس از رسیدن به سیاره من، کوپر و برند من را از خواب انجمادی بیدار می کنند. در همین حال، مورفی، دختر کوپر که اکنون بزرگ شده، پیامی را ارسال می کند مبنی بر اینکه دکتر برند (پدر آملیا) در گذشته است.
مورفی فهمیده که برنامه A به داده هایی دست نیافتنی از سیاه چاله احتیاج دارد و هرگز عملی نیست، در واقع برنامه B همیشه تنها گزینه دکتر برند بوده است.
مورفی، آملیا و کوپر را متهم می کند که می دانستند کسانی که روی زمین مانده اند محکوم به مرگ هستند، کوپر از پیام مورفی بسیار ناراحت می شود.
سیاره منجمد فضانورد من غیر قابل سکونت است و این دانشمند در واقع برای نجات خودش داده های جعلی فرستاده بود.
نیروی جاذبه
من تلاش می کند کوپر را به قتل برساند، سپس به فضاپیما می گریزد. رومیلی توسط تله من و قبل از آن که آملیا و کوپر به فضاپیما بازگردند کشته می شود. من در حرکتی اشتباه به فضاپیما شدیدا آسیب می رساند و خودش را هم به کشتن می دهد.
کوپر پس از یک مانور دشوار دوباره کنترل فضاپیمای آسیب دیده را به دست می آورد.
به علت کمبود سوخت برای رسیدن به سیاره ادموندز، آن ها از مانوری ابداعی در دهانه سیاه چاله گارگنچوا برای رسیدن به سیاره استفاده می کنند که این مانور اگرچه از نظر آن ها کوتاه است اما به علت نیروی گرانش بالا 51 سال زمان می برد.
در این مانور کوپر و تارس برای کاهش وزن و اطمینان از رسیدن فضاپیمای آسیب دیده (و آملیا برند) به سیاره ادموندز خود را از فضاپیما جدا می کنند.
با گذشت از افق رویداد سیاه چاله گارگنچوا، کوپر و تالس خود را در درون یک فضای ساختگی عظیم که احتمالاً توسط انسان های آینده ایجاد شده می یابند.
کوپر در این فضا اتاق کودکی دخترش مورفی را می بیند. در طول دوره های زمانی مختلف، کوپر می تواند کتاب های اتاق قدیمی مورفی را روی زمین مشاهده کند و با نیروی جاذبه آن جا در تعامل باشد.
کوپر متوجه می شود که تمام این مدت او شبح مورفی بوده و با استفاده از کد مورس داده های کوانتومی که تارس از داخل افق رویداد جمع آوری کرده را (با تکان هایی بر عقربه ساعتی که در ابتدا به مورفی داده است) برای مورفی ارسال می کند و مورفی اطلاعات کوپر را می گیرد.
با پایان ارسال اطلاعات، کوپر و تارس از سیاه چاله خارج می شوند و پس از مدتی سرگردانی در فضای مطلق، توسط یک ایستگاه فضایی که در حال گردش به دور کیهان است گرفته می شوند.
پس از مدتی کوپر در آن جا به دخترش مورفی که حالا یک پیرزن است می پیوندد. با استفاده از داده های کوانتومی ارسال شده توسط کوپر، مورفی جوان تئوری نیروی گرانش محرکه که در برنامه A عنوان شده بود را حل کرده و امکان خروج و بقای بشریت را فراهم آورده است.
حالا در ایستگاه فضایی، مورفی پیر (که زمان مرگش فرا رسیده) از کوپر می خواهد تا به دنبال دکتر آملیا برند در سیاره ادموندز برود.
کوپر و تارس برای پیوستن به آملیا در سیاره قابل سکونت ادموندز سوار فضاپیمایی شده و از ایستگاه فضایی خارج می شوند.
نقد فیلم میان ستاره ای
داستان پیچیده، جلوه های ویژه ستودنی و بیان حقایق علمی از جمله ویژگی های این فیلم است که می تواند تقریبا به اندازه سه ساعت شما را مقابل پرده نقره ای سینما میخکوب کند، بله میان ستاره ای یک چنین فیلمی است…
میان ستاره ای مانند اکثر فیلم های نولان به بازی با زمان و پیچیدگی های آن می پردازد.
در واقع می توان گفت که فیلم با استفاده از جلوه های بصری زیبا یک ایده (یا بهتر بگوییم یک نظریه!) را در مقابل چشمان تماشاگران به نمایش می گذارد: آن چه که درون یک سیاه چاله در جریان است، کسی می داند که داخل یک سیاه چاله چه می گذرد؟
مسلما هیچ انسانی جواب درست را نمی داند اما نولان با این فیلم شما را به درون سیاه چاله می کشاند، از کرم چاله ها سخن می گوید و جهانی رو به نابودی و پسا رستاخیزی را به تصویر می کشد، واقعا چه کسی به جز نولان می تواند به خوبی از پس این کار بر بیاید؟
از موارد علمی فیلم که بگذریم شخصیت ها و شیمی میان آن ها بسیار زیبا بیان شده، هر چند که هنوز نمی توانم بپذیرم که کوپر چطور آن قدر راحت راضی شد خانواده خود را رها کند تا آرزوهایش در رابطه با فضانوردی را عملی کند.
بازیگران به خوبی از عهده نقش خود بر آمده اند و فیلمنامه نیز در نشان دادن عمق شخصیت آن ها بسیار خوب عمل کرده است.
موزیک با موضوع تطابق دارد و حس تازگی و در واقع کشف ناشناخته ها را به مخاطب القا می کند.
نولان در این فیلم باز هم هنر فیلم سازی اش و این که چرا یکی از گران ترین کارگردانان دنیا است را به رخ می کشد و از حق که نگذریم میان ستاره ای تجربه ای ماندگار است.
فروش فیلم میان ستاره ای
فیلم میان ستاره ای در ایالات متحده آمریکا و کانادا 188 میلیون دلار، در سایر کشورها 487.1 میلیون دلار و در مجموع 677.5 میلیون دلار فروش داشته است.
دستاوردهای فیلم میان ستاره ای
- برنده جایزه اسکار بهترین جلوه های ویژه سال 2015
- برنده جایزه بفتا بهترین جلوه های ویژه سال 2015